معجزه... ومزه مزه کردن ثانیه های مادری
خدایا نمیدونم چی بگم...باچه زیونی شاکراین نعمت بزرگت باشم..اگرتا اخرعمرم هرلحظه شکرت کنم کمه...الله من ممنونتم...عاشقتم خدا
بله...منم بالاخره مامان شدم...به اصرار دوستانم بیبی گذاشتم وسریع دوخط شد..خطی که هشت ساله درارزوشم...خدایا این درسته...یعنی من مامان شدم
اونم طبیعی ..بعددوتا ای وی اف منفی ویه ای یوای منفی...خدایا زبونم بنداومده ...شکرت خدا
به ادامه مطلب بروید
ارام جانم بالاخره اومدی عزیییزم...قربونت برم که قدمای کوشولوتو گذاشتی توی دل مامان...عاشقتم عزیزم...قربون دست وپای قشنگت..عاشقتم مامانی
اینوهم برای بابایی گذاشتم.
وقتی اومد واین ودید خیلی خوشحال شد..ازشادی اشک ریختیم و سجده شکربه جا اوردیم...
یافاطمه زهرا کمکم کن تا ازاسترسها وسختیهای بارداری بربیام...کمکم کن یازهرا
الله من هزاران هزاران بارشکرت...ممنونتم...این فرشته بعدسالها بهم دادی خودتم حفظش کن برام
سفت بهم بچسبه تا اخرای نه ماه...سالم برسون بغلم و برام نگهش دار
منتظرتم فرشته نازم...زودی بغلت کنم ودستای کوچولوت وبوس کنم...سرموبزارم روی سینتو صدای تاپ تاپ قلبتوبشنوم
صدایی که سالها دارم براش تلاش میکنم...عزییییییییزم زودی بیاپیشم...مامان وبابا عاشقانه دوست داریم گل نازم
بووووووووس